خوشبختی بیصدا میرود
تاریخ انتشار: ۸ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۹۵۸۷۶
مجموعه تلویزیونی برف بیصدا میبارد ملودرامی اجتماعی با موضوع خانوادگی و پسزمینه تاریخی با قسمتهای طولانی و پرتعلیق است که این روزها از شبکه آیفیلم روی آنتن رفته است. داستان سریال در دهه ۶۰ و دوران جنگ تحمیلی آغاز میشود و پس از آن به ایام بعد از جنگ و دهه ۷۰ تداوم پیدا میکند.
«برف بیصدا میبارد» که در زمره سریالهای شبانه صد قسمتی قرار گرفته به کارگردانی پوریا آذربایجانی و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی ساخته و پرداخته قلم درخشان زندهیاد مسعود بهبهانینیا است که با نگارش سریالهای نرگس، مادرانه و کیمیا تبحر و استعدادش را در نگارش ملودرامهای خانوادگی، شخصیتپردازی و تسلط به قصهگویی شبانه به رخ کشیده بود و جای خالیاش در درامنویسی سریالهای تلویزیونی تا همیشه حس خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آغاز داستان سریال در برهه حساس تاریخی بعد از انقلاب و روزهای درگیر جنگ است. قصه در سه دهه روایت میشود. بهبهانینیا به همراه زهرا پارسافر و طیبه شجری زندگی خانواده عطا شکیبا را در بحبوحه جنگ با بازی درخشان فرهاد آئیش و مائده طهماسبی پدر و مادر خانواده آغاز میکند که با ورود و نفوذ دشمن دیرینه حاج شکیبا، آن خانواده یکدست و متحد ازهممیپاشد. حبیب کیانی با بازی استثنایی پوریا شکیبایی ورشکستگی پدرش و زندگی نابسامان خانوادهاش را ناشی از خانواده شکیبا میداند و پس از مرگ حاج عطا و همسرش که خیلی زود در داستان رخ میدهد با ورود به کانون این خانواده موجب فروپاشی آن میشود.
در نبود پدر خانواده که نشان از بنیان و ستون خانواده است و با از بین رفتن اتحاد و یکدلی افراد خانواده بهدلیل خودخواهیها و حسادتورزیهای سیمین، حبیب کیانی فرصت را برای اجرای نقشه خودش فراهمتر از قبل میبیند. او بهعنوان دلسوز خانواده به مسائل ورود میکند و در نهایت نیز سیمین را فریب میدهد. در این میان هرچند احمد داماد خانواده، که دستپرورده حاج عطاست، به ماهیت کیانی پی میبرد و دائم هشدار میدهد اما ضعف او در مدیریت شرکت و همچنین کینه سیمین نسبت به او که ریشه در کودکیشان دارد باعث میشود که نه تنها این هشدارها را نادیده بگیرد که از لج احمد، به کیانی پروبال بدهد.
نام سریال کنایه از نفوذ آرام یک فرد به زندگی خانوادهای اصیل و و ممتاز ایرانی است؛ دشمنی در لباس و با ظاهر دوست، که آرام آرام پیکره خانواده گرم ایرانی را با پر رنگ کردن اختلافات درونی به قهقرا میبرد. در این میان سهم مهم نمایش این فرود و سقوط بر دوش شخصیتپردازی و قصهگویی دقیقی است که مخاطب را به دیدن داستانی صد قسمتی ترغیب میکند. تفاوت شخصیت دو خواهر خانواده یعنی سیمین و نسرین بیش از همه در نحوه اداره زندگی و انتخابهایشان به روند قصه کمک میکند. نویسنده با مهارت، فرزندان خانواده را که شخصیتی متفاوت از هم دارند در قصه جا دادهاست و از واکنش خاص هر یک دربرابر مشکلات و سختیها برای درام داستان کمک گرفتهاست. تا جایی که گاهی این شخصیتها در دو دسته سیاهوسفید قرار میگیرند. آنها هرکدام نمایندهای از یک قشر و نسل از یک جامعهاند که واکنش خاص خود را دارند.
پوریا شکیبایی به خوبی از پس ایفای نقش حبیب که شخصیت منفی زیرک و فوق العاده باهوش است برامده و سمت تیره و تاریک سریال را از آن خود کرده، مخاطب در هر قسمت شاهد توطئه و دسیسه چینی جدیدی از او برای نابود کردن خانواده شکیباست. حبیب فردی پر از عقده و حسود است که به دلیل کینهای که در گذشته از حاج عطا صاحب کار پدرش دارد مدام حیلهگری میکند تا حس نفرت و خشم مخاطب را برانگیزد و این نفرت یعنی شکیبایی در این نقش موفق بودهاست. پوریا شکیبایی متناسب با ویژگیهای این شخصیت توانسته کاملا در جلد شخصی منفور فرو برود. او در برخورد با دشمنان اصلیاش احمد و نسرین رفتار گستاخانهای دارد و هنگام رویارویی با سیمین مظلوم، صادق و آرام است. شکیبایی به خوبی هر دو وجه این شخصیت و ویژگی مهم او یعنی آب زیرکاه بودنش را در رفتارهایش به نمایش میگذارد و به نقطه قوت داستان بدل میشود.
نکته قابل توجه در این سریال پرداختن به تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دهه ۶۰ و دوران جنگ است که پرداختن به آن دوران به هر شکلی و شمایلی آن هم در قالب سریالهای تلویزیونی همواره خوش یمن است و میتواند باعث آشنایی نسلهای بعدی با ابعاد مختلفی از آن سالهای پر شور و حماسه شود. هرچند سکانسهای مربوط به جبهه و رزمندهها در این سریال تصنعی و کلیشهای است و با سریال«کیمیا» که اثر مرحوم مسعود بهبهانینیا است قابل مقایسه نیست اما باید به نمایش زیباییهای زندگی سنتی بهویژه خانواده ایرانی در این سریال نیز اشاره کرد که از نقاط قوت آن است.
خانواده شکیبا در «برف بیصدا میبارد» را میتوان نمادی از یک جامعه دید که مورد تهاجم و نفوذ دشمنان در لباس دوست و غریبهها قرار میگیرد و شخصیتهای این خانواده هرکدام نمایندهای از یک قشر و نسل از یک جامعه اند که واکنش خاص خود را دارند. این سریال توانسته با نمایش اصالت و مهربانی درخانواده ایرانی برخی از نشانههای سبک زندگی ایرانی اسلامی از جمله احترام والدین به یکدیگر و فرزندان، احترام به بزرگترها، اهمیت نان حلال، دستگیری از یکدیگر و انساندوستی، سادهزیستی، و ازدواج آسان را یادآوری کند.
«برف بیصدا میبارد» سریالی است که با وجود نقدها به دلیل طولانی و کشدار بودن قصه توانسته مخاطبان را برای بار دیگر مشتاق دیدن کند. این سریال زمستان سال ۱۴۰۰ روی آنتن شبکه سه رفت. ۶۸ قسمت از این سریال تا پایان سال پخش شد و ادامه آن بعد از وقفهای چند ماهه از تیرماه سال ۱۴۰۱ روانه آنتن شد. این سریال ۱۰۰ قسمتی با وجود تلخی بیش ازحدش جزو کارهای پر مخاطب تلویزیون در دو سال اخیر است که شبکه آی فیلم آن را در جدول پخش خود قرار دادهاست.
فرهنگ رادیو و تلویزیون ۰ نفر برچسبها مائده طهماسبی دفاع مقدس سریال تلویزیونمنبع: ایرنا
کلیدواژه: مائده طهماسبی دفاع مقدس سریال تلویزیون مائده طهماسبی دفاع مقدس سریال تلویزیون برف بی صدا می بارد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۹۵۸۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
من خلبان نیستم رسکیومن ارتشم! از سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش تا عمو کاووس «نون خ»
همشهری آنلاین-مهناز عباسیان: نمیدانم چرا شماره تلفن همراهش را «عمو کاووس» ذخیره کردم. عمو کاووس مجموعه تلویزیونی نون خ که با لهجه شیرینش، آنقدر باورپذیر نقش یک ریشسفید بانفوذ و البته شوخطبع و مهربان را خوب بازی کرده که حالا برای خیلیها تبدیل به یک عمو شده است. فارغ از بازی جذاب و دیدنی ماشاءالله وروایی در این سریال پربیننده، آنچه امروز ما را برای همصحبتی با او ترغیب کرده فقط پیشینه هنری او نیست. وروایی سرهنگ و مهندس پرواز بازنشسته هوانیروز ارتش است و در سالهای دفاعمقدس خوش درخشیده است.
**
هفته روز پیش روز ارتش بود. ضمن تبریک این روز به شما، برای ما بگویید چطور مسیر زندگی یک سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش به دنیای هنر و بازیگری کشیده شده است؟من هم سلام و تبریک جانانهای به همه ارتشیهای سرافراز، مرزداران نکونام و جنگاوران دلاور دارم. سال۱۳۴۷ وارد عرصه نظامی شدم و البته قبل از آن دستی بر آتش داشتم و یکی از شاگردان فعال آتش تقیپور نازنین بودم که خدا حفظشان کند. ایشان آن زمان مسئول تئاتر کرمانشاه بود؛ البته کنار هنرمندان دیگری همچون آقایان هواس پلوک، خندان و زندی خسرو شهراز، داریوش گراوندی و قلندرلکی که تئاتریهای دیار ما بودند، شاگردی میکردم. به هرحال عرصه نمایش را برای مردم شلوغ میکردیم و به دل همه هم مینشست.
از زمانی که وارد ارتش شدم در آنجا هم باز یک واحد هنری بود که مسیر فعالیتهای تئاتری مرا تسهیل کرد. نمایشهای خوبی برای خانوادههای ارتشی برگزار میکردیم که دستاورد خوبی هم داشت. بعد از انقلاب هم واحدهای عقیدتی سیاسی، مسئولیت بخش هنری را داشتند و ما که دیگر تجربهای در این زمینه داشتیم، گروه نمایش خوبی را به راه انداختیم. بیشتر هم نمایشهای طنز بود تا خانوادههای محترم ارتشیها واقعا لذت ببرند و خوش باشند. در دوران دفاعمقدس هم برای سربازان و نیروهای رزم نمایشهایی برای افزایش روحیه در خط مقدم داشتیم.
جدی در خط مقدم و اجرای نمایش؟بله در مناطق جنگی و در سولههای بزرگی که میشد برای اجرای نمایش از آنها استفاده کرد برای رزمندگان دلاور نمایشهای روحیهساز برگزار میکردیم و هم ما و هم رزمندهها لذت میبردند. جالب اینجا بود که یگانهای خط مقدم از گروههای نمایشی دعوت میکردند برای سربازان و حتی درجهداران نمایش اجرا کنیم. باعث افتخار بود برای عزیزانی که مدتها از خانه و خانواده دور بودند تا از نوامیس و خاک میهن دفاع کنند، لحظات خوشی را فراهم کنیم. خدا حفظشان کند این عزیزان را و آنهایی هم که به شهادت رسیدند یادشان گرامی است. اگر ما آرامش و آسایشی داریم زیر سایه شهدای گرانقدر است.
دنیای خشک و نظاممند ارتش با حال و هوای هنری بازیگری تداخلی نداشت؟به هر حال ارتشیها برحسب ضوابط و کارهای آییننامهای باید مقررات را بجا بیاورند که خودش فریضه است. حالا نه به آن خشکی خشک، ولی یک روحیه خاصی دارند. ما زمانی که به سمت کار هنری میآمدیم علاوه بر اینکه فعالیت هنری، زیبایی و لطافت خودش را داشت، ما هم مقداری چاشنی هنری به آن اضافه میکردیم تا کار به دل بیننده و حتی شنوندههای رادیویی بنشیند.
از خاطرات روزهای خدمت به ارتش و سالهای دفاعمقدس برایمان بگویید.روزگار ما نظامیان بهخصوص نظامیان قدیمی بهویژه در سالهای دفاعمقدس پر از خاطره است. اصلا انسان موجودی است که با خاطره زندگی میکند و آنچه از ما به یاد میماند، خاطره است. خاطرهای شیرین از مناطق عملیاتی دارم. من هرازچندگاهی به پیادهنظام میرفتم و با عزیزانی که در سنگرها بودند، همکاری داشتم. بیشتر اوقات دیدهبان بودم و احیانا اگر درگیریای شکل میگرفت، من هم مثل همه آنها دفاع میکردم. یکبار که پست نگهبانی به ما محول شده بود، یک پتو را ۴تا کردیم و بالای سنگر گذاشتیم و از سوراخ سنگر داشتیم بیرون را نگاه میکردیم. از قضا تابستان بسیار گرم و سنگر ما روباز بود. شب که نشسته بودم و دیدهبانی میدادم یک دفعه احساس کردم آب زیادی به سمت من پاشیده شد. برگشتم دیدم کره الاغی که از ده بالا رهاشده بود از پشت سنگر در حال عبور بوده و آب دهانش را به سمت من پرت کرده است. چون من آن لحظه فقط توجهم به محور نگهبانی و مسیر دشمن بود، متوجه این الاغ نشده بودم. همسنگران من همگی خواب بودند و وقتی متوجه شدند، کلی خندیدیم. این کره الاغ کلی آن شب تا صبح حال و هوای ما را عوض کرد.
اما خاطره تلخی که همیشه روح و جانم را به درد میآورد و اسفناک است، بمباران شیمیایی روستای بانزرده کرمانشاه و حلبچه عراق بود که من در این عملیاتها حضور داشتم. از نزدیک دیدم که این مواد شیمیایی چه بر سر مردم بیپناه آورد. این بمبهای شیمیایی را که کشورهای غربی به صدام داده بودند، فقط در فیلمها دیده بودم. روزی بود که عروس و دامادی همراه تعداد زیادی از اقوامشان میخواستند در ادامه مراسم عروسی، خودشان را به امامزاده برسانند و کلی آدم برای تبریک و شادباش دورشان جمع شده بودند که دستهجمعی شیمیایی شده و به طرز فجیعی روی زمین افتاده بودند. من هنوز هم کابوس آن صحنهها را میبینم.
برگردیم به سریال جذاب نونخ. از نقش عمو کاووس برایمان بگویید. چقدر با شخصیت خودتان فاصله دارد و چه چالشهایی برای ایفای نقش داشتید؟شخصیت کاووس در قسمت اول شکل گرفت. تعداد نامزدها برای این شخصیت زیاد بود و قرعه به نام حقیر درآمد. شخصیت نظامی قدیمی و بزرگ آبادی که همه از او حساب میبرند. با کمک آقای کارگردان، سعید آقاخانی تمام تلاشم را کردم تا عمو کاووسی باشم که به دل همه مردم بنشینم که خوشبختانه در این چند فصل که پخش شد، همه با او ارتباط گرفتند و دوستش دارند.
سریال نون خ امسال تمرکز بیشتری بر نمایش فرهنگ اقوام مختلف ایرانی دارد. کمی برایمان از تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی و لزوم نمایشش در قاب رسانه بگویید.ما تاریخ و اقوام بسیار جذاب، زیبا و دوستداشتنیای داریم. هر گروه از اقوام ایرانی آداب و آیینهای خاص خود را دارند و باید به مردم شناسانده شوند. باید در تولیدات فرهنگی از همه اقوام ایرانی حرفی به میان بیاید و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به این موارد بیشتر بپردازد؛ چنانکه امسال نویسنده سریال، امیر وفایی نازنین نوشته خود را به سمت فرهنگ و اقوام استان پهناور سسیستان و بلوچستان برد. ما وقتی با این اقوام روبهرو شدیم، دیدیم که چقدر با فرهنگ اقوام کشورمان بیگانهایم و اطلاعات کمی دربارهشان داریم. هنرمندان و دستاندرکاران فرهنگی باید از این ظرفیتها (تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی) بهره ببرند. البته ناگفته نماند برای اقوام کار کردن، راه رفتن روی لبه تیغ است. چند وقت پیش مهدی فرجی، تهیهکننده سریال پاسخگوی سوءتفاهمی بود که برای برخی از مردم کرمان پیش آمده بود. باید به زیبایی و با اطلاعات کافی و وافی به مسئله اقوام پرداخته شود و خدایی ناکرده حرمت آنها شکسته نشود و به زیبایی و با کمالات خاص به همه دنیا معرفی شوند. سریالهایی که از ظرفیتهای فرهنگی کشور و موضوعات مبتلابه جامعه، گستردگی جاذبههای جغرافیا، لباس و... بهره ببرند، ماندگار میشوند. سریال تلویزیونی نونخ هم از جذابیتهای فرهنگی و قومی بهره میبرد.
علاوه بر مسائل قومیتها و اتحاد آنها، این سریال به موضوعات محیطزیست و میراث فرهنگی هم خیلی ظریف پرداخته است.دقیقا. جا دارد از نویسنده این سریال، امیر وفایی تشکر کنم؛ چون همه شخصیتها و کل داستان متعلق به ذهن امیر است. نویسنده به زیبایی مینویسد و شخصیتپردازی میکند و ما بازی میکنیم. خاطرم هست در فصل دوم سریال چند دیالوگ برای من خیلی آشنا بود. از اصطلاحاتی که در افسانههای دیار ما رونق داشت، استفاده شده بود که این بسیار ارزشمند است. نون خ در ابتدا ماحصل تراوشهای فکری و قلم نویسنده است که با کارگردانی حرفهای به دل مردم نشسته است.
نونخ ۵سریالی خوشساخت، اما سخت است؛ لوکیشنهای سخت و پرخطر و مسافت زیاد و سفر. از سختیهای کار در این زمینه بگویید.سریالهایی که در سفر ساخته میشوند، واقعا سخت هستند و من به همه عوامل بهویژه به مدیر تصویربرداری، امیر معقولی و تیم ظفرمندش دستمریزاد میگویم. وقتی از جذابیت و موفقیت سریالی حرف میزنیم، حیف است از عوامل آن تشکر نکنیم. گروه صدابردار، گریمور، طراح صحنه و تدارکات و همه و همه برای ساخت سریال در استانی دور که آداب سخنگویی و مرام و مسلک خاص دارند، تلاش کردند. در رأس آن هم که مدیریت همه کارها با استادم سعید آقاخانی بوده است؛ البته که تهیهکننده مجموعه مهدی فرجی هم مثل همیشه همه زحمات را بر دوش کشیدند. از همین جا به همه بازیگران بومی این سرزمین هم خداقوت میگوییم. ما این سختی را به جان و دل پذیرفتیم تا به جان همه مردم ایران بنشیند.
بازخورد مخاطبان چگونه بود؟تاجایی که دوستان عزیز اطلاع دارند شاید بگویم بازخورد نون خ هماورد و رقیبی نداشته است. این را صادقانه میگویم؛ نه اینکه چون بازیگر این سریال هستم. بهویژه در دیار غرب کشور شامل استانهای کردستان، ایلام، همدان لرستان و حتی عشایر سرافراز با دل و جان پذیرفتند که نون خ چقدر دلنشین است و با خانوادهها پای تماشای این سریال نشستند و حتی چند نوبت آن را تماشا کردند.
کمی از خانوادهتان برای ما بگویید. خانوادهتان هم اهل هنر هستند؟ واکنش آنها از نقشآفرینی عمو کاووس چیست؟بله. خانواده بنده یک خانواده هنردوستند که البته دستی هم بر سینما، موسیقی، کارهای نمایشی داشتهاند و دارند. گهگاهی مینشینیم و با بچهها درباره چالشهای شخصیت عمو کاووس صحبت میکنیم و رهنمودهایی میدهند.
کوتاه از ماشاءالله وروایی
کار هنری در ارتش تا جبهه
ماشاءالله وروایی متولد سال۱۳۲۹ در کرمانشاه است. او رسکیومن(سرمتخصص نجات هوایی) و سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش بوده و از نوجوانی در نمایشهای دبیرستانی فعالیت داشته و بعد از ورود به ارتش در دانشگاه افسری نیروی هوایی تحصیلات خود را گذرانده است. وی کار خود را در کادر پرواز و در کارهای نمایش و هنر آغاز کردهاست. همزمان دورههای رنجر، کوهستان، دوره دریا، باتلاق و جنگل را گذرانده و کماندو شده است. او در دوران دفاعمقدس با کمک همکارانش در جبههها برای رزمندهها نمایش اجرا میکرده و بعدها برای شبکههای استانی کرمانشاه، ایلام و کردستان کارهای طنز انجام داده است. اوج هنرنماییاش هم مجموعه نون خ بهعنوان عمو کاووس است. ناگفته نماند با اتمام نونخ۲ یوسف قربانی، فرمانده وقت هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، از او بهخاطر بازی در این سریال تشکر و قدردانی کرد.
کد خبر 846069 برچسبها بازیگران سینما و تلویزیون ایران دفاع - ارتش جمهوری اسلامی فیلم و سریال ایرانی